«پاکت را باز کردم. فقط یک جمله نوشته بود؛ «بعضی چیزا گفتنی نیست. دنبالم نگرد.» از پلهها آمدم پایین. توی خیابان هیچکس را نمیدیدم. پاکت توی دستم بود و تلوتلو میخوردم. 2هفته گشتم؛ هرجایی که عقلم قد میداد، ولی نبود که نبود. بعد از چندوقت تمام وسایلم را فروختم. به یک روستا در غرب کشور رفتم. نمیتوانستم نگاه مردم را تحمل کنم.
آنچه آمد، بخشی از کتاب «خوش به حال هیچکس» مجموعهداستان حسین عباسزاده است. این کتاب سومین مجموعه داستانکوتاه از نوشتههای اوست. در آخرین روزهای آذر و منتهی به شب یلدا که برای ایرانیان یادآور قصه و قصهگویی است، به سراغ نویسنده هممحلهایمان در محله فرهنگیان رفتیم تا درباره این هنر و مسیری که یک نویسنده داستان طی میکند تا اثرش ماندگار شود، بیشتر برایمان بگوید.
حسین عباسزاده متولد1358 است. از نوجوانی به خواندن و نوشتن علاقه زیادی داشته و هرجمعه به بازار کتابهای دستدوم در خیابان آیتالله مدرس میرفته است. آنجا با یکی از نویسندگان قدیم مشهدی آشنا شده و از او و تعداد دیگری از جوانان علاقهمند به نویسندگی و قصهنویسی دعوت شده است تا در کتابخانه شهیدمفتح دورهم جمع شوند و به نقد داستان و شعر بپردازند.
این جلسه باعث شد حسین عباسزاده بهمرور به محافل ادبی ابتدای دهه80 راه پیدا کند. او در سال13۸۴ با ورود به ادبیات داستانی مسئولیت برگزاری جلسات داستاننویسی را در حوزه هنری بر عهده گرفت. اولین مجموعه داستانکوتاه او به نام «پشت آن تپه» در سال1390 به چاپ رسید. «لبخند پشت پنجره» و «خوش به حال هیچکس» مجموعه داستانهای کوتاه او در سالهای بعد هستند.
عباسزاده اکنون مدیر انجمنهای داستاننویسی «دریچه» و «روایت» در مشهد را برعهده دارد. او در نشستها و کارگاههای داستاننویسی حضور فعال دارد و داور چندین مسابقه داستاننویسی نیز بوده است.
عباسزاده میگوید: با توجه به تعریف داستان که خلق یک موقعیت یا شخصیت است، نویسنده نیز کار خلق آن اثر را برعهده دارد و خالق آن اثر نام میگیرد. البته نویسندگی مفهومی گسترده است و منظور من نویسنده داستان است. دیگرنویسندگان برای خلق یک اثر از تخیل بهره نمیگیرند، اما نویسنده داستان علاوه بر تجربه زیسته خود، از تخیل نیز بهره میگیرد و اثری جدید خلق میکند.
از نظر او نویسندگان علاوه بر ویژگیهای متفاوت و منحصربهفرد، 4ویژگی مشترک دارند؛ دیدن، شنیدن، احساس و درک آنها قوی است. عباسزاده میگوید: اگر کسی این ویژگیها و دقتنظر را درباره محیط اطرافش داشته باشد، میتواند بنویسد.
همه نویسندگان بزرگ این ویژگیها را دارند. نویسندهای همچون ویکتور هوگو با تخیل قوی و بهرهگیری از این 4ویژگی، شخصیتی مانند ژانوالژان را خلق میکند که در فرانسه بهعنوان الگو استفاده میشود. قدرت این شخصیت آنقدر زیاد است که برایش سنگ قبر درست میکنند و تاریخ تولد و مرگ او را روی آن مینویسند.
از نظر او شرط مهم نویسندگی، علاقه است و نویسندگی سنوسال بازنشستگی ندارد. میگوید: هر فردی میتواند تا زمانی که توانایی نوشتن دارد، بنویسد. این هنر محدودیت سنی ندارد. اگر کسی به نویسندگی علاقه دارد، اولین و آخرین نکته اتکا به خودش است. کارگاههای آموزشی که در انجمنها یا محافل ادبی برگزار میشود، کمی راه نویسنده را کوتاهتر میکند. بزرگترین استاد نویسنده، تجربه است.
هر نویسنده برای بهدستآوردن این هنر، مسیری را طی میکند و تجربه این مسیر به رشد او کمک میکند. فردی که میخواهد در این مسیر حرکت کند، باید به 3نکته توجه کند؛ بخواند، بنویسد و پشتکار داشته باشد. اگر کسی این ویژگیها را نداشته باشد، نویسنده نمیشود. خواندن داستانهای زیاد، نقد و بررسی آنها و پشتکار در نوشتن به خلق داستانهای جدید کمک زیادی میکند. نویسنده در بلندمدت به نتیجه میرسد و نباید انتظار داشته باشد در مدتی کوتاه به نویسندهای معروف و شناختهشده تبدیل شود. کلاسهای داستاننویسی فقط مسیر را کوتاهتر میکنند.
نویسنده درنهایت در خلوت خود مینویسد و متکی به ذهن خودش است و شخصیتها و موقعیتها را در ذهنش پرورش میدهد
یک علاقهمند به نویسندگی در کارگاههای داستاننویسی با ابزار نوشتن آشنا میشود؛ اینکه داستان از چه عناصری تشکیل شده است. نویسنده درنهایت در خلوت خود مینویسد و متکی به ذهن خودش است و شخصیتها و موقعیتها را در ذهنش پرورش میدهد. این هنر جزو هنرهای کمخرج است و فقط یک قلم و کاغذ و ذهنی خلاق میخواهد.
برای اینکه اثری ماندگار شود، باید ساختار داستاننویسی را در آن رعایت کرد و علاوه بر آن، اثر درونمایه قوی داشته باشد. عباسزاده اینها را میگوید و ادامه میدهد: قضاوت نهایی درباره یک اثر ماندگار بر عهده زمان است. زمان نشان میدهد چه نویسندهای با اثرش ماندگار میشود. اما آثار ماندگار ساختار داستانی و درونمایه قوی دارند. ساختار داستان مبتنی بر علم داستاننویسی است.
این علم از علوم گوناگونی ازجمله روانشناسی، تاریخ و جامعهشناسی شکل گرفته است. زمانی که عناصر داستان کنار یکدیگر قرار میگیرند، باید از این ساختار تبعیت کنند. زاویه دید نویسنده در داستان متناسب با ساختار و سبک نوشتنی که انتخاب میکند، تغییرپذیر است. وقتی داستانی شروع میشود، باید تا پایان از همان ساختار بهره بگیرد. اثر ماندگار علاوه بر ساختار، درونمایه قوی و عمیقی میخواهد. محتوای داستان باید با همه مردم ارتباط برقرار کند.
عباسزاده معتقد است در بیشتر کشورها نویسندگی حرفه است و میتوان از درآمد آن زندگی را تأمین کرد، اما در ایران نویسندگی بهتنهایی نمیتواند هزینههای زندگی را تأمین کند. او میگوید: تعداد اندکی از نویسندگان ایرانی هستند که با چاپ کتاب و برگزاری دورههای آموزشی و جلسات نقد کتاب هزینههای زندگیشان را تأمین میکنند. اقتصاد ضعیف کشور باعث شده است کالاهای فرهنگی در سبد خانوادهها جایی نداشته باشند.
همین عاملی برای تعداد اندک کتابهای منتشرشده است. ناشران مطرح کشور در سال کمتر از 20عنوان داستان به چاپ میرسانند. همین تعداد اندک نیز به 100تا200جلد و درباره نویسندههای مطرح به 1000جلد میرسد. درصد کمی که از قیمت پشت جلد به نویسنده تعلق میگیرد، امکان تأمین مالی را برای زندگی فراهم نمیکند.